وقتی از عتبات عالیات بخواهی بگی یا حرف بزنی گویی هرچه که بخواهی اینجا هست نمی توانی بعد از نوشتن از خودت راضی باشی و سیر بشی چون مطالب نگفته همینطور باقی می ماند
اما اگر روی بعضی از این فرهنگهای عاشورا نه حادثه های عاشورا (به قول حضرت آقا)ما عمیق بشیم وتوغل (نه توجه) بکنبم مارو باخودش میبره ... یکی از این فرهنگهای عاشورا ادب مع الامام حضرت ابوالفضل العباس باب الحسین قمز بنی هاشم است ادب نگاهداشت حد هرچیزی است و این ادب شئون گوناگون ومراتب گوناگونی دارد ...ایشان خانوادگی مشمول این قضیه هستند مادر گرامیش ام البنین در موقعیتی قرارمیگرند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه بودند مردم اینجوروقتها حرفها میزنندوقتی خدا به علی علیه السلام اولادی از ام البنین به ایشان می دهد این حرفها بیشتر می شود که مثلا رفتار ام البنین چه تغییراتی خواهد داشت ...اما این خانواده در ادب مع الامام وادب مع المعصوم سنگ تمام گذاشتند طوریکه بایست نشست و این منظره رادید آداب که ایشان رعایت میکردند بسیار است وبسیاری از این بسیار ها نوشته نشده است ... خودتان می دانید که آنها چه کردند ... وقتی حضرت ابوالفضل آب را در اوج تشنگی نمی خورد حاصل یک لحظه نیست این عقبه دارد مادرش ، برادرش حسین علیه السلام پدرش علی علیه السلام وخود بزرگوارش در ایجاد این فرهنگ موثر بودند و توصیف ادب عباس قمربنی هاشم... الله اکبر دارد ...قمربنی هاشم این ادب را درخصوص تمام فرزندان فاطمه بکارمی برد ...
اما یک لحظه هست که ناگاه لفظ برادر بر زبان عباس جاری می شود:- "اخی! ادرک اخاک"برادر! برادرت را دریاب!اینجا جائی است که قمربنی هاشم درلحظه های انتهائی عمرگرانقدرش با وضعیت توصیف شده ای است که می دانید ما وقتی ازاین ادب می گذریم که به یگانگی کامل می رسیم وفقط یک نفر توانسته قمربنی هاشم قمر بنی هاشم را وادرا به خطاب برادر کند وآن رفتارعصمه الله الکبری وم حجج الله علی الحج فاطمه الزهرا بوده ....که درآن لحظه حساس بالای سر ایشان آمده و گفته ...فرزندم ! پسرم! عباسم!
این مطلب تقدیم به همه خوانندگان و پارسی بلاگی های عزیز به رسم همه زائران عتیات عالیات از دوستان خداحافظی می کنم