حافظ مردی است که عام وخاص او را می شناسند واز او بهره می برند .اما هیچ شخصیتی نبایست شما را مقید به نتایج خود در ارتباط با موجودات لایتناهی (خدا و انسان)کند.اما مانند کسانی که می کارند وما می خوریم حافظ این قابلیت را دارد که از کاشته هایش تناول روحی کنیم .حال برای ابتهاج روح چند بیت منتخب از این شیرین سخن می گویم.
دو نصیحت کنمت بشنو وصد گنج ببر
دست رنج تو همان به که شود صرف به کام دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن
چهل سال رنج وغصه کشیدیم وعاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود
در ابیات حافظ آسان گرفتن کارها ،مدارا،مروت ،گله ،می پرستی ،مشکل ،نصیحت،حدیث،قران، و... مشاهده می شود مطلب این است که انسان موجودی است که در یک حکم نمی گنجد ودارای اطوار گوناگونی است ویک معما است.
حافظ در شرح حال این موجود واطوارش موفق بوده است اما همه ماجرا نیست.
کوتاه کلام اینکه انسان از صدق به صدق می رسد.فی مقعد صدق عند ملیک المقتدر