کار تشنه بدان جا می رسد که آب در کام خود می یابد
بالله اگر تشنه ام آبم تویی بحر من و موج و حبابم تویی
بیا ای شیخ از خمخانه ما شرابی خور که در کوثر نباشد
بعداز شنیدن وگفتن اکنون با سکوت به مقصود می رسد با نیستی به مقصود می رسد وآن مزاحم که حدیث نفس بود رسوا شد که با قالب فریبنده تورا مزاحمت می نمود .
که از کمال اسلام مرد این است که از کارهای بیهوده بپرهیزد به قول عین القضات ندانم که فهم خواهی کرد یا نه .
که به سبب اعتقاد به اتحاد عاقل ومعقول شهید شد.و اتحاد فراتر از اتصال است .
در رگ چیزی روان می شود که شرابا طهورا نام می گیرد وتواز کجا بدین مقام رسیدی گفت از آنجا رسیدم که دیدم این خودم هستم که جام دلم را به سبب توجه به آن نقاشی می کنم .حال چه نقش خوب یابد
فهمیدم که کار خودم هست که لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین.
گفت چون دیدم که هرچه می کشم خوش نمی شود فلذا توجه من رو به بی سویی یافت وزین رو چنین بی سو شدم.
وهر لحظه از خود غافل نبودم که اعدا عدوک نفسک التی بین جنبک