در طللوع سخن به سراغ این می رویم که چگونه از آنچه نامش گرفتاری است خلاص شویم .ابتدا سعی می کنیم رستگاری یک روزه سپس بیشتر راتجربه کنیم.
گرفتاری دو نوع است یا ازمحیط است ویا از درون آدمی است .از درون شروع می کنیم .در خود احساس های گوناگونی را تجربه می کنیم از خوف ،محبت ،غم،نیاز،طمع و...وبه طور کلی دو احساس خوشایند ونا خوشایند در ما مشاهده می شود.
مادر این نبرد سربازانی داریم . وخود فرماندهی این سربازان را برعهده داریم امیدوارم فرمانده عجول وسخت گیری نباشیم.
مهم این است که از این سمت بهره ببریم وبدانیم که این نیروها را داریم وازآن بهره ببریم .
سرباز اول ما فکر است در این باره حرفها خواهیم گفت اما این موجود شناخته شده را خوب است روزی چند دقیقه برای رستگاری خود به کار اندازیم وموضوع آن را شناخت حقیقت بگذاریم.
سرباز بعدی ذکر است می دانید که گندم های مزرعه دل به بهانه آن ذکری که باورش داری بارور می شود وبا این دل به بار نشسته هوای رستگاری به آن دالان وزیدن آغاز می کند.
حتما درزندگی خود تجربه حوادث را داشتی و کلاه مبارک شما بوسیله خود ودیگران برداشته شده است آن حوادث را همیشه بررسی کن و بنویس تا به سرباز عبرت برسی.
پیامبر اعظم بسیار سفارش به علم فرمودند علم سرباز دیگر ماست
چون کار من و تو به تدریج سمتی به سوی رستگاری می یابد پس به سرباز حلم توجه خاصی کن .
با این سربازان به حکمت می رسی و حکمت همان بهشتی است که در جان آدمی می نشیندوبه این می رسی که اهل مبرا کردن باشی خود و دیگران وخداوند را از ادراک خود به سبب اینکه می فهمی ادراک ما همه ماجرا نیست و این تنزیه مایه رشد ورستگاری تو می شود که در ادراک خود توقف نکنی .در پایان به صلوات ختم می کنیم این شروع را